پایان سال و وقت حساب و کتاب شد
پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد
هر روز با گناه دلت را شکسته ام
بین من و تو این همه عصیان حجاب شد
گفتند پای نامه ما گریه میکنی
حال شما زدیدن نامه خراب شد
با این وجود تا که گره خورد کار من
یا صاحب الزمان دلم مستجاب شد
هر عاشقی که خالصانه پای شما نشست
پیچیده عطر نوکریش چون گلاب شد
این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای
آوای الرحیل به جانم عذاب شد
سرچشمه زلال شد آیینه جمال
بر دیده ام نگاه به رویت سرا ب شد
امسال هم گدای شب جمعهء حرم
با یک دعای مادرتان بیحساب شد
ما را بخر عزیز دل شاه کربلا
جان کسیکه صورتش از خون خضاب شد
نازم به بانویی که به معراج قتلگاه
در پاسخش نوای الی خطاب شد
گودال فوق عرش و تجلی رب آن
در پاره حنجر پسر بوتراب شد
عمریست روضه خواندم و باور نمیکنم
زینب چگونه وارد بزم شراب شد
کربلایی